اگه گفتی چرا تویه آدرس نوشتنه net به جای یه دونه w از سه تا (www) استفده مشه؟
................
..................
........................
..............................
آخه کار از محکم کاری عیب نمیکنه.
ویژگی
های کلی:
این
دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر
غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوار شده اند اتوبوس می باشد.از نظر شکل
ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!!
خصوصیات
دانشجویان دختر:
ترم 1- اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف
پ- س - ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERROR میدهد! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را
تحویل نمیگیرند.و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید
جوابتان را نمی دهند! {پیشنهاد میکنم که در دختران ترم یکی (صفری) به دنبال
GF نباشید چون اولاً پا نمدهند و ثانیاً اگر حتی یکی از این دختران
برای دوستی پا بدهد(یکی در هر 10 میلیون سال)همه به شما به چشم یک همجنس باز نگاه
خواهند کرد!} فقط برای عملیات قضای حاجت به WC می روند.طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه
می باشد.به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند.تمام کتب ترم اول را می
خرند و با دقت جلد میگیرند.سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها
سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!) در
فاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!
ترم 2 – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار
نمیباشند!متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت
هستند! به مقدار بسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشودولی سیبیل جزیی از اعضای
ثابت بدن می باشد.سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی
دانند.کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود.نیمی از کتاب های
ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند.اگر به آنها سلام کنید در جواب
زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون:سلام علیکم ورحمة الله و برکاته! دو- سه بار
از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند!(استغفرالله)
ترم 3 - به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن
موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند.به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده
WC قضای حاجت نیست!!!سوژه خنده پیدا می کنند.همه کتابها را از
کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا 4 جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند.می
فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده
تبدیل به پاتوق آنها میشود.در جواب سلام شما میگویند سلام!
ترم
4
– با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند.ابروها نازک
میشودو سیبیل ناپدید!در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به
WC میروند!!!همیشه در دانشگاه از قسمتهای "پر پسر" عبور میکنند.شروع
میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه!(نکته:اگر دیدید که جلوی در آموزش
یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: 1- دختره ترم 4 درس میخونه.2-شما
خوشتیپید!.3 – یالا مخشو بزن دیگه چلمن!)
شروع
میکنن به نوشتن جزوه !هر 2-3 شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن
های مامان بابا.(خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و
تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن!(آره جون خودت .بیچاره پدر
,مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست!!!!) در جواب سلام شما
میگویند:سلام.چطوری؟خوبی؟
ترم
5
–یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF ) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان
پیاده میشود!اصلاً سر کلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با WC کار دارند!چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند( چون
این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی
جنبگی)کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه
میباشد.از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است!(اینجاست که میگن
مردونگی مرده!!!) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای
جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند!یک میز اختصاصی برای خودشان و
BF شان در تریا دانشکده رزرو است!تابلو میشوند.کارکنان حراست دانشگاه
آنها را به اسم کوچک می شناسند.سند کمیته انضباطی را به نامشان
میکنند!
در
جواب سلام شما (بعد از 10 دقیقه!) می گویند:اوا سلام ببخشید حواسم نبود(طرف داره
عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست....خاک بر سرت!)
ترم 6 – خیلی تابلو میشوند!عاشق میشوند! مورد
سوءاستفاده قرار میگیرند!مشروط میشوند!!!
ترم 7 –به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست
میخورند!مشروط میشوند!
ترم 8 – دوباره آدم میشوند.دیگر تابلو نیستند چون
جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند(من لذت می برم میبینم این
جوونا.......!)جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است.مثل بچه آدم این ترم درس
میخوانند فارغ میشوند.در به در دنبال شوهر می گردند.به نگهبان جلوی در دانشگاه هم
پا می دهند!
پدرم
همیشه می گوید:" این خارجی ها که الکی خارجی نشده اند، خیلی کارشان درست بوده که
توی خارج راهشان داده اند". البته من هم می خواهم درسم را بخوانم؛ پیشرفت کنم؛
سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم.ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر
است. من خیلی چیزها راجب به خارج می دانم.
تازه
داییه دختر عمه ی پسر همسایه مان در آمریکا زندگی می کند.برای همین هم پسر همسایه
مان آمریکا را مثل کف دستش می شناسد. او می گوید" در خارج آدم های قوی کشور را
اداره می کنند"
مثلن
همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است.ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک
نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد... البته آن قسمت های بی تربیتی فیلم را
ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم
لاغرمردنی را می گذارند مدیر بشود.خارجی ها خیلی پر زور هستند و همه شان بادی میل
دینگ کار می کنند. همین برج هایی که دارند نشان می دهند که کارگرهایشان چقدر قوی
هستند و آجر را تا کجا پرت کرده اند.
ما
اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه های علمی آن را نگاه می کنیم.
تازه من کانال های ناجورش را قلف کرده ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در
نشوند. این آمریکایی ها بر خلاف ما آدم های خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را
بقل می کنند و بوس می کنند. اما در فیلم های ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر
فاصله کنار هم می نشینند. همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر
بشود.
در
اینجا اصلن استعداد ما کفش نمی شود و نخبه های علمی کشور مجبور می شوند فرار مغزها
کنند. اما در خارج کفش می شوند. مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می
دهد که از یک خانواده ی کارگری بوده، اما تا می فهمند که نخبه است به او خیلی بودجه
می دهند و او هم برق را اختراع می کند. پسر همسایه مان می گوید اگر او آن موقع برق
را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شب ها توی تاریکی تلویزیون تماشا
کنیم.
از
نظر فرهنگی ما ایرانی ها خیلی بی جمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تن پرور هستیم و حتا
هفته ای یک روز را هم کلاً تعطیل کرده ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از
پسر همسایه مان شنیدم که در خارج جمعه ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب
شاخدار شوم. اما حرف های پسر همسایه مان از بی بی سی هم مهمتر
است.
ما
ایرانی ها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من می گوید " تو به خر
گفته ای زکی ". ولی خارجی ها تیز هوشان هستند. پسر همسایه مان می گفت در آمریکا همه
بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولو ها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه
مردم کلی کلاس زبان می روند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله ی ساده مثل I
lav u بنویسند. واقعن جای تعسف
دارد.
اس ام اس های شاد برای جوانان
مهم:
بیایید گوسفند باشیم، امتحانش بد نیست
واقعآ میشه
نظرت چیه